کد پرچم
حافظ - آپدیت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنهار که دانشمندان را سبک بشمری چرا که این کار تو را خوار می کند و مایه بدگمانی و وهم و خیال درباره تومی شود . [امام علی علیه السلام]

حافظ

ارسال‌کننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/19 12:35 صبح

زندگی نامه حافظ

شمس الدین محمد،درخانواده ای آشنابه علوم ادب،به سال 726هجری قمری،درشیرازبه دنیاآمد،جداو،یاپدرش،ازموطن خود(اصفهان یاتویسرکان)،درزمان اتابکان فارس به شیرازآمدودرآنجاماندمادرش ازمردم کازرون بود.مسکن حافط،محله«شیادان» شیرازبودکه این محله بامحله ی«مورستان»درزمان کریم خان زند،یکی شدومجاور«درب شاهزاده» قراردارد.حافظ قریب چهل سال درحوزه درس استادان آن زمان :«قوام الدین عبدالله»،«مولانابهاءالدین عبدالصمدبحرآبادی»،«میرسیدشریف علامه گرگانی»،«مولاناشمس الدین عبدالله»و«قاضی عضدالدین عیجی»،حضوریافت وبه همین سبب،دراغلب دانش های زمان خودتسلط پیداکرد.

قرآن رابه چهارده روایت ازحفظ داشت وبدین سب،ونیزبه خاطرخوش خوانی وموسیقی دانی،به«حافظ»مقلب شد:

عشق ات رسدبه فریادگرخودبه سان حافظ                  قرآن  زبر   بخوانی  با   چارده     روایت

دوبرادرحافظ درجوانی مردندوهمسرمحبوب اش رانیزازدست داد،که غزل بامطلع زیررادررثای وی سروده است:

آن   یار کز  او خانه ی  ما جای  پری   بود                    سرتاقدم اش چون پری ازعیب،بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهربه بوی اش                  بی چاره ندانست که یارش سفری  بود

طبق ماده تاریخی ازخودحافظ،درسال778ق نیزفرزنداوازدستش رفت:

آن میوه بهشتی که آمدبه دستت،ای جان              دردل چرانکشتی،ازدست چون بهشتی؟

تاریخ  این  حکایت  ، گر  از  تو  باز   پرسند              سر جمله اش  فروخوان از میوه  بهشتی

حافظ بافرمانروایان معاصرخود،برخوردهای گوناگونی داشت که دراشعارش انعکاس دارد.آن چه مسلم است،حافظ با«شاه ابواسحاق اینجو»،«شاه شجاع»و«شاه منصور»مراودات دوستانه وبا«امیرمبارزالدین محمد»درستیزبوده است.حافظ که به مناسبتهایی،آن سه تن رامدح کرده است،نه تنهاامیرمبارزرامدیح نسروده بلکه،باتندترین لحن اوراهدف حملات طنزآلوقرارداد.ازاین فرمانروایان وارتباط شعری حافظ باایشان،یادی می کنیم:

1.شاه اسحاق اینجو(721-758ق)

معین الدین یزدی در مواهب الهی درموردشاه ابواسحاق می نویسد:

«به حسب مکارم اخلاق،برهمگنان رتبت تقدم داشت،بلکه ازاکثرملوک ،به وفورمکرمت واحساس،ممتازبود».

شعردوست بود،ازادب بهره داشت وقدرحافظ رامی دانست.چهارده سال براصفهان وفارس حکومت کردوآرام ترین دوران زندگی حافظ درحکومت این پادشاه طی شد.وی پس ازچندین درگیری وجنگ باامیرمبارزدر37سالگی به دست اوکشته شد.حافظ ازاوبه نیکی ودریغ سخن رانده است:

یادباد  آن که سرکوی توام منزل بود                        دیده را روشنی از خاک  درت  حاصل  بود

راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی                        خوش درخشید،ولی دولت مستعجل بود

2.امیرمبارزالدین محمد(700-765ق)

دردستگاه ایلخانان مغول پیشرفت کردتابریزدوکرمان حکومت راند وپس ازکشتن ابواسحاق،فارس رانیزجزومتصرفات خودکرد،ابتدادرسلک می خوارگان وفساق بود،سپس عابدشد!درمواهب الهی آمده:

های وهوی مستان به تکبیرخداپرستان مبدل شد،گل بانگ می خواران به ادعای دین داران عوض یافت،وچهره مبارک که افروخته جام مدام بود، سیمای متعبدان گرفت وخاطرشریف که به نشوه شراب فرحان می گشت،نشاط«للصائم فرحان یافت».

به خودلقب«غازی اسلام»داد،دارالسیاده وتکیه ومسجدساخت،مصاحب زاهدان شد،شخصاًامربه معروف ونهی ازمنکرکرد،خم شکست،شراب خواران راحدزدوبعضی ازکتب را،که

«محرمة الانتفاع »می خواند،وهمه کتاب های فلسفی را،که«مضل»می نامید،سوخت وشست،رقم این کتاب ازچهارهزاردرگذشت.

در«روضة الصفا»آمده است:

«...ودرامربه معروف ونهی ازمنکرودفع فسق وفجور،به اندازه ای جدوجهدداشت که اولادامجادش

وظرفاءشیراز،اورامحتسب بزرگ می گفتند.»

هرجاکه حافظ شیرازی وعبیدزاکانی ازمحتسب،درشعرخودنام برده اندمنظورشان اوست.

خشونت وی بدان جامنتهی شدکه به کشتن نزدیکان وفرزندان خویش تصمیم گرفت ولی مهلت نیافت وهمان کسانی که مغضوب اوبودند،به سرکردگی فرزندش،شاه شجاع،اوراکورکردندوبه اطراف اصفهان تبعیدنمودند،تادر65سالگی پس ازگذراندن حوادثی دیگر،مرد.حافظ درشعرهای زیربه امیرمبارزالدین نظرداشته است:

اگرچه بادفرح بخش و بادگل بیز  است                 به بانگ چنگ مخورمی که محتسب تیزاست

محتسب شیخ شدوفسق خودازیادبرد               قصه  ماست  که  بر  هر   سر   بازار   بماند

3.شاه شجاع(733-786ق)

فرزندامیرمبارزالدین است که بافطانت وهوش وفضل،شهره بود.دکترغنی معتقداست که درباره علم وفضل ودادگری او،مبالغه شده است.هم اومی گویدکه حافظ در39موردبه اواشاره داشته.

مردم،پس ازسخت گیری های دوران امیرمبارز،امیدواربودندکه شاه شجاع،آن همه بساط رادرنوردد،ولی اوهم که مدعی آزادمنشی وشاعری وخوش باشی بود،به فرمان روایی خشک،

ریاکار،متعصب وسبک مغزبدل گشت.اونیزباایجادفضایی خفقان آور،عرصه رابرمردم تنگ کردوحتی برای حافظ،محکمه تفتیش عقایدبرقرارساخت که درنتیجه ،به نقل میرتقی الدین اوحدی،خانواده حافظ ازشدت ترس،نوشته های اوراپاره کردندیابه آب شستند.شاه شجاع درصددآزارخواجه برآمد؛اومتهم شده بودکه قیامت راانکارکرده است:«وای اگرازپی امروزبودفردایی».

حافظ محاکمه شد،هرچندبه راهنمایی شیخ تایبادی،ازخودرفع تهمت کرد.

بااین همه مرگ شاه شجاع رادر53سالگی به علت افراط درشراب خواری وهوس رانی،نوشته اند.

نمونه ای ازشعرهایی که حافظ درآن به شاه شجاع پرداخته است این هاست:

سحرزهاتف غیبم رسیدمژده به گوش                       که دورشاه شجاع است،می دلیربنوش

در عهد پادشاه خطابخش   جرم پوش                     حافظ، پیاله کش شدو مفتی،قرابه  نوش

4.شاه منصور(750-795ق)

آخرین پادشاه آل مظفراست.شاه منصورموردعلاقه حافظ بوده وبه گفته دکترغنی،بیش ازدیگرامراموردتوجه بوده است.شاه منصور،برادرزاده شاه شجاع،سرانجام به دستورتیمورکشته شد.دراشعارزیر،حافظ به آن پادشاه نظرداشته است:

بیا که  رایت منصور پادشاه  رسید                                    نویدفتح وبشارت به مهروماه رسید

ازمرادشاه منصورای فلک سربرتاب                                 تیزی شمشیر بنگر ، قوت بازوببین

چنان که معروف است،حافظ دوبارقصدسفرکردکه اولی رابه انجام رساندولی دومی رانیمه تمام رهاکرد.حوالی764ق،درزمان حکومت شاه یحیی ازپادشاهان آل مظفر،وبنابه دعوت او،عازم یزدشد؛دوسال هم درآن جاماندوچون از شاه یحیی ویزدیان بی مهری دید،به شیراز بازگشت.غزل زیررادرشکایت ازآن دوران ودرشهریزدسروده است:

نمازشام غریبان چو گریه آغازم                                       به مویه های غریبانه قصه  پردازم

به یادیارودیارآن چنان یگریم زار                                        که ازجهان،ره ورسم سفربراندازم

به دعوت سلطان غیاث الدین بنگالی وسلطان محمودشاه دکنی نیزعازم هندشدوتاجزیره هرمزرفت؛ولی بیم طوفان،اورابازگرداند.خودگفته است:

دمی باغم به سربردن،جهان یکسرنمی ارزد      به می بفروش دلق ما،کز این به  تر نمی ارزد

بسی آسان  نمود اول غم دریابه  بوی  سود       غلط کردم!که یک موجش به صدگوهرنمی ارزد

ازغیاث الدین بنگالی هم یادی کرده است:

حافظ زشوق مجلس سلطان قیاث دین                        غافل  مشو که کار تواز ناله  می رود

حافظ،ازسوی سلطان احمدبن اویس جلایری که دربغدادسلطنت می کرد،نیزدعوت شدکه نرفت:

نمی دهنداجازت مرابه سیروسفر                                     نسیم خاک مصلی وآب رکن آباد

ولی گاهی به خاطرناسپاسی همشهریانش،آرزومی کردکه کاش آن دعوت رامی پذیرفت:

ره نبردم به مقصودخوداندرشیراز                                      خرم آن روزکه حافظ ره بغدادکند

آرامگاه حافظ(حافظیه):

درسال756دردوره حکم رانی میرزاابوالقاسم گورگانی برفارس ،شمس الدین محمدیغمایی وزیرواستاداو،برگورحافظ عمارت گنبدی بناکرد.درزمان سلطان شاه عباس اول این بناتعمیرشد.

تعمیربعدی توسط نادرشاه صورت گرفت.اقدام اساسی ومهم راکریم خان زنددرسال 1189ق انجام داد.بنایی باچهارستون سنگی یکپارچه برای آرامگاه ترتیب دادوباغ بزرگی هم مقابل آن احداث کرد.سنگ مرمری که هم اکنون برگورحافظ است،درهمان زمان باخط حاج آقاسی بیگ افشار،توسط کریم خان نصب گردید.

درسال1295ق حاج معتمدالدوله فرهادمیرزا،والی فارس،به دورآرامگاه،نرده ای فلزی کشیدوتعمیرات مختصری کرد.

درسال1317ق ملاشاه جهان زرتشتی یزدی درصددبودکه بقعه مجللی برای حافظ بناکند.

درسال1319ق منصورمیرزاشعاع السلطنه،والی فارس به دستورمظفرالدین شاه تعمیراتی انجام داد.

فرج الله بهرامی استاندارفارس درسال1311ش اقداماتی دراطراف آرامگاه صورت دادوازجمله خیابانی ساخت.

در1315س،باکوشش غلی اصغرحکمت وزیرمعارف اعتباری برای تجدیدبنای آرامگاه حافظ مقررشدوکارآغازگردید




کلمات کلیدی : زندگی نامه مشاهیر ادبیات

ابزار نمایش رتبه گوگل یا پیج رنک ,

.

, .
mouse code

کد ماوس